از سبک­های یادگیری تعاریف مختلفی ارائه شده است که به چند مورد از آنها اشاره می­شود. هومن (۱۹۹۵) بیان کرده است که اصطلاح سبک­های یادگیری به باورها، رجحان­ها و رفتارهایی که به وسیله­ی افراد به کار می­رود. نیز چنین گفته شده است: سبک های یادگیری راه­های شخصی است که در آن افراد اطلاعات را در جریان یادگیری مفاهیم و اصول، پردازش می­ کنند (دی­چکو[۱] و کرافورد[۲]، ۱۹۷۴). سبک­های یادگیری، همچنین به روش­هایی اشاره دارند که در آنها افراد مفاهیم، قوانین و اصولی را به کار می­برند که آنان را در برخورد با موقعیت­های جدید هدایت می­ کنند (کلب، ۱۹۸۵). می­توان سبک­های یادگیری را به عنوان روشی که یادگیرنده آن را به روش­های دیگر ترجیح می­دهد، تعریف کرد (سیف، ۱۳۸۹). به همین سبب، بعضی از روانشناسان پرورشی، از جمله وولفولک[۳] (۲۰۰۴)، اصطلاح ترجیح یادگیری را بهتر از سبک­های یادگیری می­داند و آن را اینگونه تعریف کرده است: راه­های مورد پسند فرد برای مطالعه و یادگیری، مانند استفاده از تصاویر به جای کتاب، کار کردن با دیگران به عوض تنها کار کردن، یادگیری موقعیت­های ساختارمند در مقابل موقعیت­های غیر ساختارمند و غیره.

 

 

اصطلاح دیگری که در متون روانشناسی پرورشی و روانشناسی یادگیری مورد استفاده قرار می­گیرد، سبک­های شناختی[۴] است. سبک­های شناختی را عمدتاً به عنوان روشی که یادگیرنده به کمک آن اطلاعات را پردازش می­ کند، تعریف کرده­اند (فستکو[۵] و مککلور،[۶] ۲۰۰۵). هر چند که بعضی از نظریه­پردازان اصطلاحات سبک­های یادگیری و سبک­های شناختی را از هم جدا می­دانند اما اکثریت صاحبنظران و روانشناسان پرورشی آن دو را معادل یکدیگر به کار می­برند (فستکو و مککلور، ۲۰۰۵). نکته­ای که باید در این جا یادآور شویم این است که بر خلاف هوش و استعداد که توانایی هستند، سبک­های یادگیری توانایی نیست. از این­رو، سبک­های یادگیری به این که یادگیرنده چگونه یاد می­گیرد اشاره می­ کند، نه اینکه، به چه خوبی از عهده­ یادگیری بر می­آید (سیف، ۱۳۸۹).

 

 

 

انواع سبک­های یادگیری

 

سبک­های یادگیری یا ترجیحات یادگیری بسیار گوناگون­اند. با این حال می­توان آنها را به سه دسته­ی شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی تقسیم کرد.

 

سبک­های یادگیری شناختی به روش­هایی که شخص موضوع­ها را ادارک می­ کند، اطلاعات را به خاطر می­سپارد، در­باره­ی مطالب می­اندیشد و مسایل را حل می­ کند، گفته می­شود. سبک­های یادگیری عاطفی در برگیرنده­ی ویژگی­های شخصیتی و هیجانی یادگیرنده مانند پشتکار، تنها کار کردن یا با دیگران کار کردن و پذیرفتن یا رد تقویت­کننده­های بیرونی است. سبک­های یادگیری فیزیولوژیکی، جنبه­ی زیست شناختی دارند و در­ برگیرنده­ی واکنش فرد به محیط فیزیکی مؤثر بر یادگیری او هستند، مانند ترجیح دادن مطالعه در شب و روز یا ترجیح دادن مطالعه در محیط­های گرم یا محیط­های سرد. همچنین در رابطه با سبک­های فیزیولوژیکی می­توان گفت که بعضی از یادگیرندگان گوش دادن به سخنرانی یا توضیحات شفاهی معلم را به خواندن متن یا انجام دادن تکالیف عملی ترجیح می­ دهند، در حالی که بعضی دیگر خواندن مطالب و یادگیری از روی شکل و نمودارها را می­پسندند و بعضی دیگر از انجام کارهای عملی و دستکاری وسیله­ها و ابزارهای بهتر می­­آموزند (سیف، ۱۳۸۹). از میان این سه دسته سبک یادگیری، سبک­های شناختی یادگیری فراوان­تر از همه مورد بررسی قرار گرفته­اند و از اهمیت بیشتری برخودارند. ما نیز این سبک­ها را بیشتر توضیح می­دهیم.

 

 

سبک­های شناختی یادگیری

 

سبک­های شناختی یادگیری بسیار متنوع­اند. در این جا مهمترین و معروف­ترین آن­ها توضیح داده می­شود.

 

 

 

الف) سبک­های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه

 

سبک­های وابسته به زمینه[۷] و نابسته به زمینه[۸] (فارغ از زمینه) گویای این است که قضاوت­های شخصی بعضی از یادگیرندگان تحت تأثیر زمینه­ موضوع یادگیری قرار می­گیرد، در حالی که برای بعضی یادگیرندگان دیگر تأثیر زمینه بسیار اندک است یا اصلاً وجود ندارد (ویتکین،[۹] مور،[۱۰] گودیناف[۱۱] و کاکس،[۱۲] ۱۹۷۷). افرادی که از لحاظ سبک­های یادگیری وابسته به زمینه­اند به راحتی نمی­توانند محرک­ها را از زمینه جدا کنند، لذا در آنان به سادگی نابسته به زمینه هستند به سادگی می­توانند محرک­ها را از زمینه جدا سازند، لذا ادراک آنان از تغییرات زمینه تأثیر چندانی نمی­پذیرد. به افراد دارای سبک وابسته به زمینه کلی­نگر و به افراد دارای سبک نابسته به زمینه تحلیلی­نگر نیز می­گویند، زیرا افراد گروه اول شکل و زمینه را در یک ترکیب کلی می­بینند و لذا جداسازی شکل از زمینه برای آنان دشوار است، امّا افراد گروه دوم شکل و زمینه را جدا از هم می­بینند و لذا به راحتی می­توانند آنها را از هم تشخیص دهند (سیف، ۱۳۸۹).

 

بعد وابسته به زمینه- نابسته به زمینه نشان می­دهد که تا چه اندازه افراد می­توانند به هنگام کوشش برای تشخیص جنبه­ های مهم یک موقعیت خاص، بر عناصر زمینه­ای مزاحم غلبه کنند. این دو گروه یادگیرنده، یعنی وابسته به زمینه و نابسته به زمینه، با محیط خود به طور متفاوت عمل می­ کنند. اشخاصی که وابسته به زمینه­اند جذب دیگران می­شوند، شغل­هایی را که مستم ایجاد ارتباط با دیگران است مانند معلمی بر می­گزینند و موضوع­های درسی نظیر علوم اجتماعی را که بیشتر با مردم سروکار دارد انتخاب می­ کنند. از سوی دیگر، افراد فارغ از زمینه مشاغلی را که نیاز چندانی به تعامل اجتماعی ندارند مانند اخترشناسی و مهندسی را ترجیح می­ دهند و موضوع­های درسی نظری ریاضیات و علوم را که تأکید چندانی بر امور انسانی ندارند، انتخاب می­ کنند. کوتاه سخن این که اشخاص وابسته به زمینه در یادگیری و یادآوری مطالب اجتماعی موفق­ترند، امّا اشخاص فارغ از زمینه در یادگیری و یادآوری مطالبی که جنبه اجتماعی ندارند توفیق بیشتری کسب می­ کنند (دمبو،[۱۳] ۱۹۹۴).

 

سبک­های مختلف یادگیری همچنین بر روش­های آموزشی معلّمان و اساتید تأثیر می­گذارند. معلمان نابسته به زمینه یا فارغ از زمینه موقعیت­های آموزشی غیر شخصی یا به اصطلاح خشک را بیشتر ترجیح می­ دهند و اغلب بر جنبه­ های شناختی و نظری آموزش تأکید می­ کنند. در مقابل، معلّمان وابسته به زمینه برقراری تعامل با یادگیرندگان و بحث کلاسی را می­پسندند. معلّمان فارغ از زمینه سؤال کردن را مهمترین وسیله­ی آموزشی می­دانند که از طریق آن موضوع­های درسی را معرفی می­ کنند و دانش­ آموزان را به پردازش اطلاعات وا می­دارند، امّا معلّمان وابسته به زمینه سؤال کردن را بیشتر به عنوان وسیله­ای برای وارسی یادگیری دانش­ آموزان پس از آموزش خود مورد استفاده قرار می­ دهند. معلمان فارغ از زمینه بر معیارهای خود تأکید می­ کنند و اصولی را که آموزش می­ دهند شخصاً تدوین می­نمایند، امّا معلّمان وابسته به زمینه یادگیرندگان را در سازمان دادن محتوای درس شرکت می­ دهند و آنان را به تدوین اصول تشویق می­نمایند. اساتید فارغ از زمینه از این که دانشجویان پایین­تر از توان خود کار کنند ناخرسندند و اشکلات آنان را گوشزد می­نمایند. امّا اساتید وابسته به زمینه تمایلی به انتقاد کردن از دانشجویان خود ندارند و بیشتر به ایجاد و حفظ رابطه­ اجتماعی مثبت با دانشجویان علاقمندند و یادگیری موضوع­های درسی برای آنان در درجه­ دوم اهمیت قرار دارد (دمبو،[۱۴] ۱۹۹۴).

 

همچنین افراد وابسته به زمینه و نابسته به زمینه در رابطه با وابسته کردن به دیگران و مستقل بودن از آنان نیز با هم تفاوت دارند. افراد وابسته به زمینه از لحاظ ادراک­ها و عقاید به شدت تحت تأثیر دیگران قرار دارند، در حالی که افراد نابسته به زمینه در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت می­ کنند و عقایدشان را بر اساس ادراک­های خود شکل می­ دهند. افراد وابسته به زمینه بیشتر با دیگران می­آمیزند و از این­رو دیگران نیز آنان را دوست دارند. در مقابل افراد نابسته به زمینه بیشتر مستقل عمل می­ کنند و با دیگران همنوا نمی­شوند و لذا دیگران آنان را سرد و خوددار تصور می­نمایند. نکته­ای که نباید از نظر دور داشت این است که ویژگی­های فوق در افراد افراطی این سبک­ها یافت می­شوند. واقعیت این است که اکثریت افراد در حد وسط این دو قطب قرار می­گیرند و تنها از بعضی جنبه­ها متمایل به یکی از دو کرانه­ی پیوستار وابسته به زمینه- نابسته به زمینه­اند. نکته­ی دیگری که باید یادآور شد این است که هیچ یک از دو سبک نابسته یا وابسته به زمینه از همه­ی جهات بر دیگری برتری ندارد. به طور کلی، افراد نابسته به زمینه در موقعیت­هایی که تحلیل­های غیر شخصی مفیدند توانا هستند، اما افراد وابسته به زمینه در مهارت­های بین شخصی و موقعیت­های اجتماعی برتری دارند (سیف، ۱۳۸۹).

 

ب) سبک­های تکانشی و تأملی

 

دسته­بندی دیگر سبک­های یادگیری شناختی، سبک تکانشی در مقابل سبک تأملی[۱۵] است. یادگیرندگان تکانشی[۱۶] سریع عمل می­ کنند اما اشتباهات زیادی مرتکب می­شوند، یادگیرندگان تأملی به فعالیت­های یادگیری می­پردازند، اما اشتباهات کمتری مرتکب می­شوند (کاگان[۱۷]، ۱۹۶۴). به سخن دیگر، یادگیرندگان تکانشی به سؤال­هایی که از آن­ها پرسیده می­شود یا به مسایلی که به آنان داده می­شود با اولین جوابی که به ذهنشان می­رسد پاسخ می­ دهند و تنها چیز مهم برای آنان سریع جواب دادن، است. در مقابل یادگیرندگان تأملی پیش از حرف زدن یا جواب دادن فکر می­ کنند و در عوض سریع جواب دادن ترجیح می­ دهند که وقت صرف کنند و تا آنجا که ممکن است جواب درست بدهند. گود[۱۸] و برافی[۱۹] (۱۹۹۵) گفته­اند ابتدا که مفهوم سرعت شناختی مطرح شد تأکید بر سرعت پاسخدهی بود، اما بعدها معلوم گشت که ویژگی­های کیفی دیگری که بر سرعت پاسخ­دهی تأثیر می­گذارنند نیز باید در نظر گرفته شوند. علاوه بر کسانی که پاسخ­های سریع غیر صحیح یا پاسخ­های کند صحیح می­ دهند، افرادی وجود دارند که پاسخ­های سریع و درست یا پاسخ­های کند و نادرست می­ دهند. بنابراین، بعضی افراد که سریع پاسخ می­ دهند به دلیل تسلط­شان بر موضوع است نه به دلیل تکانشی بودن و برخی افراد که کند جواب می­ دهند به دلیل عدم تسلط­شان بر موضوع است نه به دلیل تأمل کردن.

 

هیچ­ یک از این دو سبک یادگیری به خودی خود بر دیگری برتری ندارد. گود و برافی (۱۹۹۵) دراین باره گفته­اند موفقیت در حل مسئله را انطباق سبک مورد استفاده یادگیرنده با ویژگی­های تکلیف یادگیری تعیین می­ کند. یعنی بعضی تکالیف نیازمند سبک یادگیری تأملی­اند، در حالی که بعضی تکالیف دیگر با سبک تکانشی بیشتر سازگارند. رولینس[۲۰] و گسنر[۲۱] (۱۹۷۷) در پژوهشی که به منظور بررسی همین نکته انجام دادند دریافتند، در حل مسایل ساده که تنها یک جواب قابل قبول وجود دارد یادگیرندگان دارای سبک تأملی از یادگیرندگان تکانشی موفق­تر بودند، اما در مسایل پیچیده شامل ابعاد مختلف و چندین جواب متحمل، یادگیرندگان تکانشی که به سرعت درست­ترین راه حل­ها را مورد ملاحظه قرار می­دادند از یادگیرندگان تأملی افراطی که راه حل­ها به طور منظم یکی بعد از دیگری وارسی می­کردند و بنابراین، مقدار زیادی وقت صرف راه حل­های غیر محتمل می­کردند، موفق­تر بودند.

 

[۱]. Dececco

 

[۲]. Crowford

 

[۳]. Woolfolk

 

[۴]. cognitive style

 

[۵]. Festco

 

[۶]. McClure

 

[۷]. field dependence

 

[۸]. field independence

 

[۹]. Witkin

 

[۱۰]. Morre

دانلود پایان نامه : کمال­گرایی و فرسودگی ورزشی

پایان نامه روانشناسی با موضوع همبسته­های روان­شناختی کمال­گرایی سه بعدی

پایان نامه : کمال­گرایی و سلامت جسمی

زمینه ,یادگیری ,می­ ,  ,سبک­های ,افراد ,به زمینه ,وابسته به ,سبک­های یادگیری ,می­ کنند ,نابسته به ,سبک­های شناختی یادگیری ,دیگری برتری ندارد ,امّا معلّمان وابسته

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

kosarmalayer دیزنی لند وبلاگ داستانی مرکز پخش کالای برق نور پیوست فروش اینترنتی ماهی و میگو جنوب فروشگاه برق صنعتی و اتوماسیون الکترو صنعت ولیعصر یزد پوشاک ترکیه شیک و پیک قلمدون